کرامت؛حکمت؛ایمان

نزدیک تر از ما به ما... تا او راهی نبود، ولی ما در راه ماندیم... در خودمان...

نزدیک تر از ما به ما... تا او راهی نبود، ولی ما در راه ماندیم... در خودمان...

کرامت؛حکمت؛ایمان

*هــوالحکیــم*

دکترینولوژی (یا قاعدة القواعد) دانش تبیین و تشریح قواعد ذاتی حاکم بر خلقت و طبیعت و قواعد ذاتی حاکم بر اعمال موجودات، به ویژه بشر است.

تبیین این قواعد برای جامعه‌سازی الزامی است. لذا موضوع دانش دکترینولوژی، مطالعه‌ی جامعه از حیث «باید»، مبتنی بر قواعد ذاتی حاکم بر خلقت، طبیعت و رفتار موجودات و انسان است.


۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد حسن عباسی» ثبت شده است

هوالحکیم



دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 52 ثانیه


موضوع ساز و کار نفوذ در ایران از سه چهار الگو تبعیت میکند.

مدل اول مدلی است که در شوروی پیاده شد علیه ساختاری که در شوروی صورت گرفته بود. مرحله ای که الان در ایران دنبال میشود مرحله خروشچوفیسم است، تعاملاتی که خروشچوف در دهه‌ی ۱۹۶۰ با جان اف کندی، رئیس جمهور دموکرات ایالات متحده شروع کردن و موضوع معروف همزیستی مسالمت آمیز بین شوروی و آمریکا آغاز شد. الان تلاشی که آمریکایی‌ها و غربی‌ها میکنند و بعضی جریانات غرب‌گرا در داخل، مرحله‌ی خورشچوف در مناسبات شوروی هست یعنی مرحله‌ی خورشچوف و همزیستی مسالمت آمیز.

الگوی دومی‌که مشخصا در مرکز بررسی تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه شهید بهشتی تئوریزه شده و در اجلاس داووس و جاهای دیگه هم مسائلش مطرح شده و دنبال میشه، موضوع مدل چین هست، که نفوذ در ایران و تغییر ساختار در ایران، سازکارهای مربوطه اش مبتنی بر نگاه چین است.

روی شخصیتی تاکید میشود توسط مشاوران مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و دپارتمان مربوطه در دانشگاه شهید بهشتی، به نام چوئن‌لای . نقشی که چوئن‌لای در کشور چین در عصر مائو و پسا مائو ایفا کرد نقش بسیار مهمی‌است.

در مورد شوروی کل ایدئولوژی سوسیالیسم و مارکسیسم متحول شد و کنار گذاشته شد. اما در مورد چین به ساختار کمونیسم و مائوئیسم دست زده نشد. یعنی پوسته‌ی کمونیسم در چین باقی ماند نهادهای کمونیستی باقی ماندند همه چیز سر جای خودش حسب ظاهر باقی ماند اما استحاله از درون صورت گرفت.

چین به سرعت به سمت درب‌های باز اقتصادی رفت بعدا که هنگ کنگ به چین متصل شد در ۱۹۹۷، به عنوان یک منطقه آزاد تجاری عظیم زمینه را برای تعاملات چین ایجاد کرد. چین از درون لیبرالیزه شد بدون اینکه مارکسیسم و مائوئیسم را کنار بگذارد. این استحاله از درون را شخصیتی به نام چوئن لای رقم زد. امروز به شکل بومی‌شده نفوذی که در جمهوری اسلامی‌صورت گرفته، این نفوذی که در نهاد‌های دولتی ما، در حیطه ی لیبرالیسم، تلاش میکنند که مدل چوئن لای را در درون دولت جمهوری اسلامی، در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و در نهاد‌هایی مثل دانشگاه شهید بهشتی، ساز و کارش را رقم بزنند، تئوریزه کنند و دنبال کنند. پس الان یک وجه نفوذ در ایران برای استحاله‌ی درونی، مدل خروشچوفیسم و یک وجه هم مدل چوئن‌لای در کشور چین هست. که بیشتر الان جریان غرب‌گرا و لیبرال در دولت جمهوری اسلامی‌تلاش میکند مدل چوئن‌لای را در ایران پیاده کند. اگر به نوشته‌های اینها در فضای سایبر مراجعه کنید می‌بینید.

 




کلبـه کـرامت

هوالحکیم

چکیده:

مقاله‌ی پیش رو در صدد است تا مخاطب را با دکترین نیکسون که تحت عنوان کتاب «پیروزی بدون جنگ» و به قلم وی نگاشته شده، آشنا کند و در ادامه به‌طور مختصر بخش‌های دارای اهمیت بالاترِ این دکترین را تبیین و تشریح کند. همچنین سعی خواهد شد تا جمع‌بندی مناسبی از کتاب وی صورت بگیرد و به این سؤال پاسخ دهد که آیا آمریکا می‌تواند شریکی مطمئن برای کشورهای جهان سوم و بخصوص ایران باشد؟

کلیک کنید



کلبـه کـرامت

هوالحکیم


مدرنیسم

فلسفه­ ی تایم Philosophy of Time

ریشه­ شناسی واژه ­ی «Time» قدری مبهم و پیچیده است: ریشه­ ی اسکاندیناوی «tīmi»، ریشه­ ی آلمانی «zīt»، یا ریشه­ ی انگلیسی کهن «tīd»؛ که البته همه معادل معنای «تایم» هستند، و ریشه­ های آن محسوب می­شوند.[1] در زبان عربی نیز «زمان» و در زبان فارسی «گاه» معادل آن مصطلح هستند.

فلسفه ­ی تایم، یکی از پیچیده­ ترین حوزه ­های فلسفه­ های مضاف را تشکیل می­ دهد. نخست پرسش از چیستی و چرایی «تایم» و «زمان» در این فلسفه صورت می­گیرد، سپس به نظریه­ ی گذر زمان، نسبی یا مطلق بودن زمان و در نهایت جهت زمان پرداخته می­ شود. در نظریه­ ی گذر زمان، دو تلقی متفاوت از زمان در قالب سلسله­ ی زمانی پویا یا ایستا و بحث واقعی یا غیرواقعی بودن آن مطرح می­ گردد. نسبت­ شناسی میان زمان و تغییر، در حوزه­ ی نسبی یا مطلق بودن زمان می­ گنجد و در نهایت جهت زمان پرسش از این موضوع است که جهت حرکت زمان از گذشته به اکنون و از اکنون به آینده خصیصه­ ی  ذاتی آن است یا خیر، و اساساً چگونه می­توان جهت زمان را تبیین نمود.[2]

 

ایدئولوژی تاریخ­گرایی Historicism

هیستوریسیسم «مکتب اصالت تاریخ»، و بیان این گزاره است که شناخت هر پدیده تنها در صورت شناخت بستر یا زمینه­ ی تاریخی آن رقم می­خورد؛[3] که می­توان آن­را به صورت موجزتری نیز تبیین نمود: «تنها تصدیق واقعیت، تاریخ است».[4]

وضع واژه­ ی «هیستوریسیسم» مربوط به قرن نوزده میلادی و متأثر از اندیشمندان آلمانی است. اگرچه در تبارشناسی این ایدئولوژی، دو فیلسوف آلمانی، هردر[5] و هگل[6] نقش عمده­ ای را ایفا نمودند، بسط مکتب تاریخ­گرایی توسط آرای فلاسفه و تاریخ­دانانی چون رانکه،[7] دیلتی،[8] درویسن،[9] منکه،[10] کروکه[11] و کالینگ­وود[12] صورت پذیرفته است. [13]

 

دکترین مدّت Duration

فلسفه­ ی تایم، مبتنی بر ایدئولوژی هیستوریسیسم به دکترین «مدت» منتج می­شود، طبق این دکترین، «زمان» به صورت «اندازه­ گیری مدت هر پدیده» تعریف شده[14] و هر چیزی در جهان طبیعی، واجد «مدت» تلقی می­شود.

بدین­صورت بشر در پی پاسخ به «چه مدت» و در نتیجه پژوهش در چگونگی اندازه­ گیری آن برآمده است. پرسش از  مدت عمر جهان هستی، مدت عمر زمین، مدت عمر مناسبات زیستی، مدت عمر نوع بشر و ... همگی مسائلی از جنس این پرسش هستند.

اسلام

حکمت زمان

واژه­ ی «زمان» از ریشه­ ی عربی «زمن» است که به صورت جمع «ازمنه» کاربرد دارد. «زمان» لغت قرآنی نیست، اما حکمت آن در دیدگاه اسلامی، از اهمیت ویژه ­ای برخوردار است، زیرا این حوزه علاوه بر تبیین چیستی و چرایی «زمان» مبتنی بر منظر حکمی و نه فلسفی غرب، به تبیین «در زمان بودن»، «با زمان بودن» و «بر زمان بودن» می­ پردازد.

حضرت امیر (ع) در توصیف خداوند متعال، «بر زمان بودن» را برتافته ­اند.[15] علاوه بر این تعبیر «امام زمان» نیز ناظر بر همین «بر زمان بودن» ولی و حجت خدا است نه دلالت بر کسی که «در زمان» عمر کرده است.

 

مکتب عهد

حکمت زمان، در اسلام، مکتب «عهد» را برمی­تابد. زیرا این «عهد و پیمان» انسان با خدا است که جهت زمان را مشخص کرده و به زمان معنا و مفهوم می­دهد. مکتب عهد مبتنی بر حکمت زمان دو گزاره­ ی اساسی دارد؛ نخست آن­که هیچ­گاه انسان نباید عهدی که با خدا بسته است را نقض نماید[16] و دوم آن­که هیچ زمانی نیست که زمین از حجت خالی بشود.[17]

 

قاعده ساعت

«ساعت» از ریشه­ ی «سوع» و واژه ­ای قرآنی است که به «رستاخیز» ترجمه شده، و بر پدیده­ ای اطلاق می­شود که انسان از زمان و چگونگی آن آگاهی ندارد. آن­چنان­که قرآن تعبیر «علم آن تنها در نزد خداست» را در مورد «ساعت» به کار می­برد.[18] شناخت انسان از «ساعت» تنها محدود به این است که می­داند «موعد» انسان­هاست[19] و واقعه ­ای بس عظیم و هولناک است.[20]

 

امنیت

گرچه اکنون در جمهوری اسلامی ایران، فلسفه­ ی زمان، ایدئولوژی هیستوریسیسم و دکترین مدت مطرح است، لیکن شایسته نیست نظام­ شناسی حوزه ­های مختلف، بر این مبنا صورت گیرد، زیرا سبب ایجاد غفلت خواهد شد،[21] غفلتی که تنها در صورت بروز واقعه­ ی عظیم «ساعت» از انسان زدوده می­گردد، اما دیگر فایده ­ای مترتب انسان نخواهد بود.



1. Merriam-Webster's collegiate dictionary, 11th Ed., Massachusetts, U.S.A, Merriam-Webster Incorporated, 2005. (Word: Time, Tide)

2. کرین، تیم؛ زمان در فلسفه­ ی معاصر غرب، مازیار، امیر (مترجم)، فصل­نامه­ ی رهنمون، زمستان 1384 و بهار 1385، شماره­ ی 13 و 14، ص29.

3. دارایی، علی ­اصغر، تاریخی­گری فرهنگ اصطلاحات فلسفی-اجتماعی،  ماهنامه­ ی رشد آموزش معارف اسلامی، تابستان 1384، دوره­ ی 17، شماره­ ی 4، ص 21.

4. Craig, Edward (Editor in Chief); The Shorter Routledge Encyclopedia of Philosophy, 1st Ed., New York, Routledge Publication, 2005, p.370.

5. Johann Gottfried von Herder (1744 - 1803) writer of  "Outlines of a Philosophy of the History of Man" at 1784

6. Georg Wilhelm Friedrich Hegel (1770 - 1831) writer of "The Philosophy of History" at 1826

7. Leopold von Ranke (1795-1886)

8. Wilhelm Dilthey (1833-1911)

9. Johann Gustav Droysen (1808-1884)

10. Friedrich Meinecke (1862-1954)

11. Benedetto Croce (1866-1952)

12.  Robin George Collingwood (1889-1943)

13. The Shorter Routledge Encyclopedia of Philosophy, p.370.

14. Nagel, Rob (Editor); UXL Encyclopedia of Science, 2nd Ed., USA, UXL Publication, 2002, Vol.9, p.1894.

15. الَّذِی لَیْسَتْ فِی أَوَّلِیَّتِهِ نِهَایَةٌ وَ لَا لآِخِرِیَّتِهِ حَدٌّ وَ لَا غَایَةٌ الَّذِی لَمْ یَسْبِقْهُ وَقْتٌ وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ زَمَانٌ وَ لَا یَتَعَاوَرُه‏ (ثقه الاسلام کلینی‏، محمد؛ الکافی‏، چاپ دوم، تهران، ناشر اسلامیه، 1362، ج 1، ص 141.)

حضرت علی (ع): آن خدائى که در آغازش نقطه شروعى نیست و در انجامش حد و سوئى نه، آن­که وقتى بر او پیشى ندارد و دورانى بر او مقدم نبود (مصطفوی، سید جواد، اصول کافی، چاپ اول، تهران، ناشر کتابفروشی علمیه اسلامیه، ج 1، ص 407.)

16.وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (قرآن الکریم، سوره ­ی نحل، آیه‌‌ی91)

و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر(سوگند) خود قرار داده ‏اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است! (ترجمه­ ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)

17. ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ لِکَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِه‏ ‏ (الکافی‏، ج 1، ص 168.)

امام صادق (ع): بعلاوه در هر دوره و زمانى این موضوع به وسیله دلائل و براهین و معجزاتى که پیغمبران و رسولان آورده‏ اند ثابت و محقق گردیده تا آنکه زمین تهى از حجتى نباشد که همراهش نشانه و دلیلى باشد که دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او کند. (اصول کافی، ج 2، ص 15.)

18. یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَریباً (قرآن الکریم، سوره­ ی أحزاب، آیه­ ی 63)

19. بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ (قرآن الکریم، سوره ­ی قمر، آیه ­ی 46)

20. یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیم‏ (قرآن الکریم، سوره­ی حج، آیه­ی 20)

اى مردم! از(عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است‏! (ترجمه ­ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)

21. یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ ‏ (قرآن الکریم، سوره‌­ی شوری، آیه­‌ی 11)

کسانى که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب مى ‏کنند؛ ولى آنها که ایمان آورده‏اند پیوسته از آن هراسانند، و مى‏دانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانى که در قیامت تردید مى‏کنند، در گمراهى عمیقى هستند. (ترجمه ­ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)

کلبـه کـرامت

هوالحکیم

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 29 ثانیه 

کلبـه کـرامت

هوالحکیم




مدرنیسم

فلسفه‌ی ذهن Philosophy of Mind

مبتنی بر درخت فلسفه، فلسفه ­ی ذهن در حوزه­ ی متافیزیک رقم می­خورد. محور اصلی این فلسفه­ ی مضاف، در تبیین رابطه­ ی میان بخش فیزیکال Physical و بخش ذهنی Mental ­انسان است. فلسفه­ ی ذهن به مقوله­ ی ذهن به­ عنوان ظرف معرفت می­پردازد.

موضوعاتی که در فلسفه­ ی ذهن به آن­ها پرداخته می­شوند عبارتند از: اعتقادات Belief، امیال Desire،قصد Intention ، هیجانات Emotion، محسوسات Feeling، احساسات sensation، هوا و هوس passion، اراده Will، شخصیت Personality [1]

در فلسفه ­ی ذهن، دو ایدئولوژی عمده مطرح است:

1- ایدئولوژی دوآلیسم Dualism

تدقیق این ایدئولوژی توسط دکارت در قرن 17 صورت گرفت، و مبتنی بر آن، بدن و ذهن یا نفس دو ماهیت مشخص و مجزا از هم هستند.

2- ایدئولوژی مونیسم Monism

گرچه قدمت این ایدئولوژی به عصر پارمنیدس بازگشته، لیکن اسپینوزا چهره­ ی شاخص آن محسوب می­گردد. در این ایدئولوژی، بدن و ذهن هست ­شناسی و انتولوژی مجزایی از یکدیگر ندارند، و از این­رو مبنا قرار گرفتن هریک سبب پیدایش ایدئولوژی­ های متفاوتی گردیده است: فیزیکالیسم مبتنی بر اصالت بدن و سوبژکتیویسم مبتنی بر اصالت ذهن و مونیسم خنثی مبتنی بر اصالت ماده­‌ی خنثی (مجرد از بدن و ذهن).[2]

 ایدئولوژی سوبژکتیویسم Subjectivism

ایدئولوژی سوبژکتیویسم در زمره ­ی ایدئولوژی­های ایده ­آلیستی طبقه­ بندی شده، و مبتنی بر اصالت ذهن تبیین می­شود. این ایدئولوژی در سیستم هلث، در پی تحقق صحت ذهن است، زیرا ذهن کانون «Spirit» و نفس «Soul» محسوب می­شود. ذهن­ مداری ملاک تطبیق سایر گزاره­ های جهان خارج از ذهن یعنی ابژه­ ها با سوژه ­ها در ذهن است.

 

دکترین اینتلیجنس Intelligence

در نهایت، فلسفه ­ی ذهن، در غرب به دکترین اینتلیجنس Intelligence منتج می­شود. این دکترین، ظرفیت­ های انسان را در زمینه­ های تفکر انتزاعی، فهم، آموزش ­پذیری، ارتباطات، و توان پردازش و حل مسأله، تبیین کرده و در پی بسط این ظرفیت­ هاست. اینتلیجنس، هوشمندی است و فلسفه­ ی ذهن در سوبژکتیویسم در جست­ و­جوی هوشمندی و بهره ­ی هوشی بشر است.

اسلام

حکمت ذهن

«ذهن» گرچه لغت قرآنی نیست، لیکن در زبان عربی در معنای «نیروى خرد و فهم، نگهدارى مطالب درونى، نیرو، هوش»[3] کاربرد دارد.

تبیین و تدقیق ذهن، در دو مفهوم، به­ صورت ویژه مد نظر است: «خیال» و «ظن». «خیال» و «وهم» عنصر اصلی هنر و شعر محسوب می­‌شود، و «ظن» که معادل «گمان» و «دکسا» است، به «باور به مثابه­ ی غبار» اطلاق می­شود.[4]

در حکمت ذهن، بسط تعداد واژه­ های مورد فهم انسان، و تعریف و تدقیق و سپس به­ کارگیری درست و به­ جای این واژه­ ها یک کارکرد اساسی محسوب می­شود، زیرا از یک­سو انحراف ذهن را مانع شده و از سوی دیگر سبب تجلی ظرفیت بالقوه تفکر، می­‌گردد و در گام بعد تحقق ظرفیت ذهن انسان، در گرو بسط و تصحیح گزاره ­های تصدیقی اوست، که این مهم، در مکتب ایقان رقم می­خورد.

 

 

 مکتب ایقان

در فرآیند ذهن، حصول به «ایقان» مطمع نظر بوده، و در فرآیند ذهن، «ایقان» رقم می­خورد. مکتب ایقان، در پی زدودن «شک»ها و برتافتن «یقین» است.

 قاعده­‌ی تفکر

«ذهن» برای نیل به «ایقان»، ناگزیر از پرداختن به «تفکر» است. لذا تفکر کنشی است که در ذهن، به قصد رسیدن به یقین صورت می ­پذیرد.

 امنیت

اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزه ­ی سلامت در انسان شناسی به فلسفه­ ی ذهن، سوبژکتیویسم، و ظرفیت اینتلیجنس انسان پرداخته می ­شود، در حالی­که تحقق ایقان، مبتنی بر حکمت ذهن و از طریق فرآیند تفکر مغفول مانده است.

 



1. Borchert, Donald M. (Editor in Chief), Encyclopedia of Philosophy, 2nd Ed, USA, Thomson Gale, 2006, Vol. 7, Page 327

2. The Same, Vol.3, Page 113.

3. مهیار، رضا (مترجم)؛ فرهنگ ابجدی عربی - فارسی؛ ترجمه­ ی المنجد الابجدی، چاپ اول، تهران، نشر اسلامی،1370، صفحه 411.

4. وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (القرآن الکریم، سوره­ ی یونس، آیه ­ی36)

و بیشتر آنها، جز از گمان(و پندارهاى بى‌‏اساس)، پیروى نمى‌‏کنند؛ (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏‌نیاز نمى‌‏سازد(و به حق نمى ‏رساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام مى‏‌دهند، آگاه است! (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه ­ی قرآن کریم)



کلبـه کـرامت

هــوالحکیـم

 

انسان شناسی

کیستی انسان، ورای چیستی اوست. چیستی بشر، ابعاد مادی جسم او را در بر می‌گیرد که در نهایت به مناسبات سلولی، مولکولی و ژنتیکی منتج می‌شود.

اما کیستی انسان، مربوط به ابعاد معنوی اوست؛ ابعادی که از فطرت او می‌آغازد. فطرت در حکم سیستم‌عامل وجود انسان است،[1] مانند آن‌چه دانش بیولوژی، در پرونده‌ی DNA بشر جست­و­جو می‌کند.

 

کلبـه کـرامت



هوالحکیم


مدرنیسم

فلسفه ­ی پلیتیک Philosophy of Politics

واژه ­ی «Politics» و «Policy» از ریشه­ ی «politika» یونانی مشتق شده ­اند،[1] و گرچه در محیط دانشگاهی به کلمات «سیاسی» و «سیاست» ترجمه شده ­اند، اما صحیح نیستند، فلذا عمومی­ ترین تعریف از مفهوم آن­ها به صورت «فن تلاش و رقابت برای دستیابی به قدرت، یا تسخیر و حفظ و بسط آن» تبیین می­شود.

فلسفه­ ی پلیتیک نیز حوزه ­ای از فلسفه است که به چیستی و  چرایی فن دست­یابی به قدرت و رقم زدن مناسبات حکومتی می­ پردازد.

 

ایدئولوژی اگو- دموکراسی Ego-Democracy

واژه ­ی «Democracy» در زبان فارسی به «حکومت مردم بر مردم» و «مردم­سالاری» ترجمه شده است،[2] و پیشوند «اگو» نیز بیان­گر «حکومت خودبنیاد مردم بر مردم» است.

ایدئولوژی اگو- دموکراسی، از یک­سو به ­جای حاکمیت الهی، قائل به پذیرفتن رای و نظر بشر است و از سوی دیگر سایر اشکال حاکمیت که در سوپرپارادایم امانیسم شکل گرفته است را برنمی­تابد. اساس خودمختاری بشر سبب گردیده در این ایدئولوژی تمامی مناسبات حکومتی با محوریت بشر و بر مبنای آرای او رقم بخورد.

 

دکترین پُرنوکراسی Pornocracy

ایدئولوژی اگودموکراسی، به دکترین «پُرنوکراسی» منتج می­شود، «پُرنوکراسی» گرچه به «فحشاسالاری» ترجمه می­شود، لیکن مفهوم دقیق­تر آن معادل «نفسانیات­سالاری» است.

«دموکراسی» به دلیل اهمیت بالای آرای بشر، تنها حاکمیت خرد جمعی نیست بلکه احساسات و عواطف جمعی هم در آن دخیل است و در بسیاری مواقع این احساسات بر خرد جمعی نیز غلبه دارد، حتی در صورتی که این احساسات پاک و انسانی نبوده و آمیخته با  هوا و هوس نیز باشند. ساموئل هانتینگتون[3] در موج سوم دموکراتیزاسیون[4] این نتیجه­­ ی دموکراسی را سبب انحطاط آن بیان کرده است.

دکترین پرنوکراسی، به تبیین چیستی، چرایی و چگونگی «نفسانیات­ سالاری» به هدف دست­یابی به قدرت و حفظ و بسط آن می­ پردازد.

 

اسلام

حکمت برائت

واژه­ ی «برائت» از ریشه ­ی «برأ» عربی است و به معنای «کراهت و دوری جستن از مجاورت با آن­چه ناپسند و مکروه است» به کار می­رود.[5]

در اسلام، برائت جستن تنها محدود به انسان، و آن­چه او کراهت دارد­ نیست، بلکه خداوند متعال نیز برائت و بیزاری خود را از مشرکین در قرآن اعلام کرده است،[6] از این­رو حکمت برائت، علاوه بر تبیین چیستی و چرایی «بیزاری» به تبیین آن­چه که بایستگی «برائت» و «دوری» جستن را دارد می­پردازد.[7]

مکتب ولایت

پس از حکمت برائت، مکتب ولایت موضوعیت می­یابد، واژه­ ی «ولایت» از مصدر «وَلاء» به معنای «دوستی و نزدیکی» مشتق شده است.  «وِلایۀ» مابه ­ازای «یاری کردن» و «وَلایۀ» مابه ­ازای «سرپرستی» در فارسی است.[8]

مکتب ولایت، بیان­گر اصالت «دوستی و نزدیکی» و «پذیرش سرپرستی» است از خداوند تبارک و تعالی و اولیاء الله، زیرا تنها ایشان شایستگی سرپرستی انسان را دارند. 

قاعده­ ی اخوت (مردم­سالاری دینی)

حکمت برائت، مبتنی بر مکتب ولایت، به قاعده ­ی «اخوت» منتج می­گردد، «اخوت» به معنای «برادری و دوستی» است.[9]

قاعده­ ی اخوت در اسلام، تبیین چیستی، چرایی و چگونگی «دوستی و برادری» در میان انسان­ها، تحت «سرپرستی» خداوند متعال و امامان هدایت، و به «دور» از شرک و کفر است. این­چنین حاکمیتی در اسلام برتافته می­شود که گرچه «مردم­ سالار» است، اما چون مبتنی بر ولایت و برائت شرعی نیز هست فلذا «دینی» محسوب می­شود.

امنیت

بایسته و شایسته است در جمهوری اسلامی ایران، در طرح ­ریزی حوزه­ ی سلامت، مانند سایر حوزه­ های تعلیم و تربیت، علم و حکمت، رسانه و هنر و ... از فلسفه­ ی پلتیک، ایدئولوژی اگو-دموکراسی و دکترین پرنوکراسی که رویه­ های مدرنیستی هستند پرهیز گردد، و رویه ­های اسلامی شامل حکمت برائت، مکتب ولایت و قاعده­ ی مردم­سالاری دینی مبنای طرح ­ریزی و حاکمیت قرار گیرند.



1. Merriam-Webster's collegiate dictionary, 11th Ed., Massachusetts, U.S.A, Merriam-Webster Incorporated, 2005. (Word: Politics)

2. آریانپور کاشانی، عباس و آریانپور کاشانی، منوچهر (مؤلفین)؛ فرهنگ جیبی انگلیسی به فارسی، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1355، (واژه­ ی دموکراسی)

3. Samuel Phillips Huntington (1927-2008)

4. Third Wave of Democratization

5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن؛ خسروی حسینی، سیدغلامرضا (مترجم)، نشر مرتضوی، ج1، ص 264.

6. أَنَّ اللَّهَ بَری‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُه‏ (قرآن الکریم، سوره ­ی توبه، قسمتی از  آیه­ ی 3.)

خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه­ ی قرآن کریم)

7. قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّه‏‏ (قرآن الکریم، سوره ­ی ممتحنه، قسمتی از  آیه ­ی 4.)

براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم(مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا مى ‏پرستید بیزاریم؛ (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه­ ی قرآن کریم)

8. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن؛ ج4، ص 489.

9. مهیار، رضا (مترجم)؛ فرهنگ ابجدی عربی - فارسی؛ ترجمه المنجدالابجدی، چاپ اول، تهران، نشر اسلامی،1370، صفحه 32.
کلبـه کـرامت

هـوالحکیـم




دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 25 ثانیه
کلبـه کـرامت

هـوالحکیـم



مدرنیسم


فلسفه­ ی اجوکیشن Philosophy of Education

واژه «Education»، مابه ­ازای «تربیت» عربی و «پروردن» فارسی است.[1] این واژه دو ریشه­ ی لاتینی دارد: «Educere» به معنای راهنمایی کردن و آموزش دادن و «Educare» به معنای غذا دادن و پروراندن.[2]

در مکتب فلسفه­ ی تحلیلی، فیلسوفان از تحلیل واژه ­های «Teaching»، «Learning»، و «Understanding» آغاز می­ کنند و سپس به ماهیت آموزش و روش­های مرتبط با آن - مانند آرای اسکفلر[3] - می­پردازند.

فلسفه ­ی اجوکیشن از سویی به ماهیت، اهداف و وسایل آموزش و تربیت می ­پردازد، و از سوی دیگر مشخصات و ساختار «تئوری­های آموزشی» را بررسی می­کند.[4]

تبیین «Curriculum» یک کارکرد عمده در فلسفه ­ی اجوکیشن به شمار می ­رود. در حالی که اگزیستنسیالیست­ ها به دنبال محور قرار دادن «آزادی و اباحه» هستند، مارکسیست­ ها محوریت «نوسازی سوسیالیسم»، و فمینیست ­ها مرکزیت بیشتر دختران را برمی­تابند. از منظر فیلسوفان حوزه­ ی معرفت­ شناسی - مانند آرای پیترز[5]- نیز دانش موضوع محوری تبیین کوریکولوم آموزشی است.

 

ایدئولوژی اگوئیسم Egoism


گرچه فلسفه ­ی اجوکیشن در پارادایم­ های غربی، ایدئولوژی­ های متفاوتی دارد، لیکن عمده ­ی این پارادایم ­ها تابع سوپرپارادایم امانیسم، «اگوئیسم» یا «خودمحوری» را برمی­ تابند.

مبتنی بر ایدئولوژی اگوئیسم «خود» مهم­ترین انگیزه­ای است که همواره با انسان همراه است و تمام هدف­ ها، تلاش­ ها، رفتارها، نگرش ­ها و تفسیرها و در نهایت تمامی تصورات و تصدیقات وی را تحت سیطره ­ی خود دارد.

«اگوئیسم» به عنوان مهمترین ایدئولوژی پست­مدرنیسم اساس و بنای اجوکیشن و تدوین کوریکولوم را بر خودمحوری شکل داده است و از این گذر در پی تحقق «خودمختاری»[6] بشر در تمامی عرصه­ های زندگی­ است.[7]


دکترین حسّیت Sensuality


فلسفه­ ی اجوکیشن، مبتنی بر ایدئولوژی اگوئیسم و خودمحوری به «دکترین حسیت» منتج می­شود. این دکترین کارکرد اصلی اجوکیشن را در ایجاد «خوش ­آیند» مبتنی بر خومحوری بشر تبیین می­کند.

 

اسلام


حکمت تربیت

تربیت از ریشه ­ی «ربت» و به معنای «پروراندن» است.[8] این واژه قرآنی نیست، لیکن در عربی در معنای «رساندن چیزی به حد کمال آن» مصطلح است.[9]

حکمت تربیت، پس از حکمت ربب موضوعیت می­ یابد. حکمت ربب، نخست «پروردگار» و «رب» را تبیین کرده و سپس در گام بعد «پرورش» و «ربوبیت» را تعریف و تدقیق می­کند، از سوی دیگر، حکمت تربیت، ابتدا به تبیین «ربت» و «پروراندن» پرداخته و سپس به آن­چه پرورش می­یابد، می­پردازد.


مکتب عبودیت

مکتب «عبودیت» نیز روبه ­روی مکتب «ربوبیت» و مبتنی بر آن موضوعیت می ­یابد. «عبودیت» کنش و جای­گاه «عبد» و «بنده» را در نسبت با «معبود» و «پرستش ­شونده» مشخص می­ سازد.

این مکتب، تنها یک «معبود» را برمی­ تابد زیراکه تنها یک «رب» وجود دارد.[10]

 

قاعده ­ی استعانت

حکمت تربیت، مبتنی بر مکتب عبودیت به قاعده ­ی «استعانت» منتج می­شود.

یکتایی «معبود» سبب می­ گردد تنها او به «استعانت» و «یاری» طلبیده شود.[11]


***

امنیت

اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزه ­ی سلامت، رویه ­های مدرنیسم بر «تعلیم و تربیت» حاکم است، یعنی فلسفه ­ی اجوکیشن و ایدئولوژی اگوئیسم و دکترین حسیت، تلقی­های تربیتی انسان را شکل داده ­اند، در حالی­که تقابل این حوزه­ ها با حکمت تربیت، مکتب عبودیت و قاعده ­ی استعانت مسأله ­ی غیر قابل اغماضی است

 


1. صلیبا، جمیل؛ فرهنگ فلسفی، صانعی دره­بیدی، منوچهر (مترجم)، چاپ اول، تهران، انتشارات حکمت، 1366، جلد 1، ص 222.

2. Winch, Christopher & Gingell, John; Philosophy of Education: The Key Concepts, 2nd Ed., Oxon, Routledge, 2008, p. 63.

3. Israel Scheffler.

4. Craig, Edward; Routledge Encyclopedia of Philosophy, Version 1.0, London; Routledge Publication, 1998.(Part: Philosophy of Education)

5. Richard Peters.

6. Autonomy

7. Philosophy of Education: The Key Concepts, p. 18.

8. مهیار، رضا (مترجم)؛ فرهنگ ابجدی عربی - فارسی؛ ترجمه المنجدالابجدی، چاپ اول، تهران، نشر اسلامی،1370، صفحه 420.

9. صلیبا، جمیل؛ فرهنگ فلسفی، صانعی دره بیدی، منوچهر (مترجم)، چاپ اول، تهران، انتشارات حکمت، 1366، جلد 1، ص 221.

10. یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (قرآن الکریم، سوره بقره، آیه 21)

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه­ی قرآن کریم)

11. إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (قرآن الکریم، سوره فاتحه، آیه 5)

(پروردگارا!) تنها تو را مى‏پرستیم؛ و تنها از تو یارى مى‏جوییم.  (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه­ی قرآن کریم)

کلبـه کـرامت


هـوالحکیـم

حکمت دین

 

مدرنیسم


فلسفه­ ی دین Philosophy of Religion

فلسفه­ ی دین در غرب دو بخش عمده دارد: تئولوژی فلسفی و فلسفه­ ی دین به طور اخص.

مباحث مطرح شده در فلسفه­ ی دین عبارتند از: خداشناسی، نسبت­ شناسی انسان با خدا، الحاد و ایمان، خیر و شر، زندگی بعد از مرگ و قیامت، بهشت و دوزخ، فرشتگان و شیاطین.

گرچه مبتنی بر درخت فلسفه، تمامی فلسفه­ های مضاف به­ مثابه­ ی شاخه­ های درخت از تنه­ ا­ی انشعاب یافته­ اند که »فوزیس» و طبیعت نام گرفته است، لیکن فلسفه­ ی دین پس از ظهور فلسفه­ ی آنالتیکال، تجربی­ گرایی و حس­گرایی کاملا بعدی خردگرا و طبیعی یافته است. از این رو فلسفه­ی دین و الاهیات  در غرب، بعد فیزیکی و طبیعی کاملاً بارزی دارد، و حتی مسائل ترانس­فیزیکی و ماوراء طبیعی نیز به بعد متافیزیکی و مابعدطبیعه فروکاست می­شوند.

خلاصه آن­که تئولوژی و فلسفه­ ی دین به چیستی و چرایی خدا و دین در حد فیزیک ویا حداکثر متافیزیک می­ پردازند

.

ایدئولوژی شبان­رمگی Shepherd

واژگان Shepherd، herdsman و Pastor در زبان انگلیسی هم معادل «چوپان» و «شبان» در فارسی هستند[1] و هم به­ معنای »پیشوای مذهبی» و «کشیش» به­ کار می­ روند.[2]

«شِفرد» نه تنها به پیشوایان مذهبی اطلاق می­شود، بلکه از منظر غرب، خداو پیامبران نیز به مثابه­ ی چوپان و شبانی برای انسان­ ها هستند[3] که آن­ها را در رسیدن به خواسته­ هایشان راهنمایی می­ کنند

.

دکترین سبک زندگی Lifestyle

ادراک مفهوم «حقیقت True»  در فلسفه­ ی دین مبتنی بر آرای نیچه[4] و فوکو[5] به «حقیقت نسبی» دست می­ یازد. این حقیقت یا مبتنی بر «زبان» شکل گرفته است و یا مبتنی بر «سبک زندگی» صورت پذیرفته است.

فلذا شکل­ ها و شیوه­ های زندگی هریک دارای سامانی از حقیقت بوده و در پی تحقق اراده و خواست معطوف به «قدرت» به عنوان هدف خود هستند.

از این رو در سوپرپارادایم اومانیسم، «دین» هر انسان یعنی «سبک زندگی» وی.


اسلام


حکمت دین

حکمت دین، در سه حوزه اساسی با فلسفه­ ی دین در تقابل است:

حکمت دین در حوزه­ ی دنیا، «دینی شدن دنیا» را برمی­تابد و نه «دنیایی شدن دین» را که همان «سکولاریزاسیون» است.

حکمت دین در حوزه­ ی عقبا، به­جای «ایمان فلسفی» که چیستی هر پدیده را در آرخه و الثئا می­ جوید، به «ایمان حکمی«می­پردازد، که ایمان به خدا، کتاب، ملائک، انبیاء، آخرت، غیب و آیات الهی را مبتنی بر نشأت، فطرت و آیه تبیین می­کند.

حکمت دین در حوزه ­ی زندگی، در مقابل فلسفه، خدا را حی می­داند و از این­ رو زندگی را عقیده­ ی الهی و جهاد در راه آن عقیده می­داند

.

مکتب اسلام

حکمت دین، مجموعه­ باورهایی را تبیین می­ کند که زمینه­ ی «اسلام» را ایجاد کرده، و انسان مبتنی بر فطرت خود «تسلیم» پروردگارش می­شود و سپس در مرحله­ ی بعد «ایمان» به قلب او وارد می­گردد.

در این مکتب، دین در نزد خدا اسلام است،[6] و هرکس جز آن، دین دیگری اختیار کند در آخرت، زیان­کار خواهد بود.[7]

قاعده­­ ی دین حنیف - دین قیم

حکمت دین در نهایت به قاعده­ ی «دین حنیف» منتج می­شود، که انسان مبتنی بر فطرت خود به سوی آن رو می­گرداند، و این دینی «قیم» و «استوار» است، زیرا که در خلقت خداوند دگرگونی نیست. [8] دین حنیف، دینی یکتا و خالص است، که هر­کس طبق آن زندگی کند، تسلیم خداوند شده، و به دوستی با او شتافته است.[9]

فلذا در اسلام برخلاف مدرنیته، «سبک­ زندگی» یعنی «دین»

.

امنیت

روش­ شناسی سلامت در اسلام با حکمت دین، و در مدرنیسم با سبک زندگی آغاز می­شود. اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزه­ی سلامت، فلسفه­ی دین، ایدئولوژی شبان­رمگی و دکترین سبک زندگی در حال شکل­ گیری هستند، در حالی که با حکمت دین، مکتب اسلام و قاعده­ ی دین حنیف دارای تعارض جدی هستند.

 

کلبـه کـرامت