مدرنیسم
فلسفه ی تایم Philosophy of Time
ریشه شناسی واژه ی «Time» قدری مبهم و پیچیده است: ریشه ی اسکاندیناوی «tīmi»، ریشه ی آلمانی «zīt»، یا ریشه ی انگلیسی کهن «tīd»؛ که البته همه معادل معنای «تایم» هستند، و ریشه های آن محسوب میشوند.[1] در زبان عربی نیز «زمان» و در زبان فارسی «گاه» معادل آن مصطلح هستند.
فلسفه ی تایم، یکی از پیچیده ترین حوزه های فلسفه های مضاف را تشکیل می دهد. نخست پرسش از چیستی و چرایی «تایم» و «زمان» در این فلسفه صورت میگیرد، سپس به نظریه ی گذر زمان، نسبی یا مطلق بودن زمان و در نهایت جهت زمان پرداخته می شود. در نظریه ی گذر زمان، دو تلقی متفاوت از زمان در قالب سلسله ی زمانی پویا یا ایستا و بحث واقعی یا غیرواقعی بودن آن مطرح می گردد. نسبت شناسی میان زمان و تغییر، در حوزه ی نسبی یا مطلق بودن زمان می گنجد و در نهایت جهت زمان پرسش از این موضوع است که جهت حرکت زمان از گذشته به اکنون و از اکنون به آینده خصیصه ی ذاتی آن است یا خیر، و اساساً چگونه میتوان جهت زمان را تبیین نمود.[2]
ایدئولوژی تاریخگرایی Historicism
هیستوریسیسم «مکتب اصالت تاریخ»، و بیان این گزاره است که شناخت هر پدیده تنها در صورت شناخت بستر یا زمینه ی تاریخی آن رقم میخورد؛[3] که میتوان آنرا به صورت موجزتری نیز تبیین نمود: «تنها تصدیق واقعیت، تاریخ است».[4]
وضع واژه ی «هیستوریسیسم» مربوط به قرن نوزده میلادی و متأثر از اندیشمندان آلمانی است. اگرچه در تبارشناسی این ایدئولوژی، دو فیلسوف آلمانی، هردر[5] و هگل[6] نقش عمده ای را ایفا نمودند، بسط مکتب تاریخگرایی توسط آرای فلاسفه و تاریخدانانی چون رانکه،[7] دیلتی،[8] درویسن،[9] منکه،[10] کروکه[11] و کالینگوود[12] صورت پذیرفته است. [13]
دکترین مدّت Duration
فلسفه ی تایم، مبتنی بر ایدئولوژی هیستوریسیسم به دکترین «مدت» منتج میشود، طبق این دکترین، «زمان» به صورت «اندازه گیری مدت هر پدیده» تعریف شده[14] و هر چیزی در جهان طبیعی، واجد «مدت» تلقی میشود.
بدینصورت بشر در پی پاسخ به «چه مدت» و در نتیجه پژوهش در چگونگی اندازه گیری آن برآمده است. پرسش از مدت عمر جهان هستی، مدت عمر زمین، مدت عمر مناسبات زیستی، مدت عمر نوع بشر و ... همگی مسائلی از جنس این پرسش هستند.
اسلام
حکمت زمان
واژه ی «زمان» از ریشه ی عربی «زمن» است که به صورت جمع «ازمنه» کاربرد دارد. «زمان» لغت قرآنی نیست، اما حکمت آن در دیدگاه اسلامی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا این حوزه علاوه بر تبیین چیستی و چرایی «زمان» مبتنی بر منظر حکمی و نه فلسفی غرب، به تبیین «در زمان بودن»، «با زمان بودن» و «بر زمان بودن» می پردازد.
حضرت امیر (ع) در توصیف خداوند متعال، «بر زمان بودن» را برتافته اند.[15] علاوه بر این تعبیر «امام زمان» نیز ناظر بر همین «بر زمان بودن» ولی و حجت خدا است نه دلالت بر کسی که «در زمان» عمر کرده است.
مکتب عهد
حکمت زمان، در اسلام، مکتب «عهد» را برمیتابد. زیرا این «عهد و پیمان» انسان با خدا است که جهت زمان را مشخص کرده و به زمان معنا و مفهوم میدهد. مکتب عهد مبتنی بر حکمت زمان دو گزاره ی اساسی دارد؛ نخست آنکه هیچگاه انسان نباید عهدی که با خدا بسته است را نقض نماید[16] و دوم آنکه هیچ زمانی نیست که زمین از حجت خالی بشود.[17]
قاعده ساعت
«ساعت» از ریشه ی «سوع» و واژه ای قرآنی است که به «رستاخیز» ترجمه شده، و بر پدیده ای اطلاق میشود که انسان از زمان و چگونگی آن آگاهی ندارد. آنچنانکه قرآن تعبیر «علم آن تنها در نزد خداست» را در مورد «ساعت» به کار میبرد.[18] شناخت انسان از «ساعت» تنها محدود به این است که میداند «موعد» انسانهاست[19] و واقعه ای بس عظیم و هولناک است.[20]
امنیت
گرچه اکنون در جمهوری اسلامی ایران، فلسفه ی زمان، ایدئولوژی هیستوریسیسم و دکترین مدت مطرح است، لیکن شایسته نیست نظام شناسی حوزه های مختلف، بر این مبنا صورت گیرد، زیرا سبب ایجاد غفلت خواهد شد،[21] غفلتی که تنها در صورت بروز واقعه ی عظیم «ساعت» از انسان زدوده میگردد، اما دیگر فایده ای مترتب انسان نخواهد بود.
1. Merriam-Webster's collegiate dictionary, 11th Ed., Massachusetts, U.S.A, Merriam-Webster Incorporated, 2005. (Word: Time, Tide)
2. کرین، تیم؛ زمان در فلسفه ی معاصر غرب، مازیار، امیر (مترجم)، فصلنامه ی رهنمون، زمستان 1384 و بهار 1385، شماره ی 13 و 14، ص29.
3. دارایی، علی اصغر، تاریخیگری – فرهنگ اصطلاحات فلسفی-اجتماعی، ماهنامه ی رشد آموزش معارف اسلامی، تابستان 1384، دوره ی 17، شماره ی 4، ص 21.
4. Craig, Edward (Editor in Chief); The Shorter Routledge Encyclopedia of Philosophy, 1st Ed., New York, Routledge Publication, 2005, p.370.
5. Johann Gottfried von Herder (1744 - 1803) writer of "Outlines of a Philosophy of the History of Man" at 1784
6. Georg Wilhelm Friedrich Hegel (1770 - 1831) writer of "The Philosophy of History" at 1826
7. Leopold von Ranke (1795-1886)
8. Wilhelm Dilthey (1833-1911)
9. Johann Gustav Droysen (1808-1884)
10. Friedrich Meinecke (1862-1954)
11. Benedetto Croce (1866-1952)
12. Robin George Collingwood (1889-1943)
13. The Shorter Routledge Encyclopedia of Philosophy, p.370.
14. Nagel, Rob (Editor); UXL Encyclopedia of Science, 2nd Ed., USA, UXL Publication, 2002, Vol.9, p.1894.
15. الَّذِی لَیْسَتْ فِی أَوَّلِیَّتِهِ نِهَایَةٌ وَ لَا لآِخِرِیَّتِهِ حَدٌّ وَ لَا غَایَةٌ الَّذِی لَمْ یَسْبِقْهُ وَقْتٌ وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ زَمَانٌ وَ لَا یَتَعَاوَرُه (ثقه الاسلام کلینی، محمد؛ الکافی، چاپ دوم، تهران، ناشر اسلامیه، 1362، ج 1، ص 141.)
حضرت علی (ع): آن خدائى که در آغازش نقطه شروعى نیست و در انجامش حد و سوئى نه، آنکه وقتى بر او پیشى ندارد و دورانى بر او مقدم نبود (مصطفوی، سید جواد، اصول کافی، چاپ اول، تهران، ناشر کتابفروشی علمیه اسلامیه، ج 1، ص 407.)
16.وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (قرآن الکریم، سوره ی نحل، آیهی91)
و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر(سوگند) خود قرار داده اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است! (ترجمه ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)
17. ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ لِکَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِه (الکافی، ج 1، ص 168.)
امام صادق (ع): بعلاوه در هر دوره و زمانى این موضوع به وسیله دلائل و براهین و معجزاتى که پیغمبران و رسولان آورده اند ثابت و محقق گردیده تا آنکه زمین تهى از حجتى نباشد که همراهش نشانه و دلیلى باشد که دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او کند. (اصول کافی، ج 2، ص 15.)
18. یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَریباً (قرآن الکریم، سوره ی أحزاب، آیه ی 63)
19. بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ (قرآن الکریم، سوره ی قمر، آیه ی 46)
20. یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظیم (قرآن الکریم، سورهی حج، آیهی 20)
اى مردم! از(عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است! (ترجمه ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)
21. یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفی ضَلالٍ بَعیدٍ (قرآن الکریم، سورهی شوری، آیهی 11)
کسانى که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب مى کنند؛ ولى آنها که ایمان آوردهاند پیوسته از آن هراسانند، و مىدانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانى که در قیامت تردید مىکنند، در گمراهى عمیقى هستند. (ترجمه ی قرآن کریم، ناصر مکارم شیرازی)
مدرنیسم
فلسفهی ذهن Philosophy of Mind
مبتنی بر درخت فلسفه، فلسفه ی ذهن در حوزه ی متافیزیک رقم میخورد. محور اصلی این فلسفه ی مضاف، در تبیین رابطه ی میان بخش فیزیکال Physical و بخش ذهنی Mental انسان است. فلسفه ی ذهن به مقوله ی ذهن به عنوان ظرف معرفت میپردازد.
موضوعاتی که در فلسفه ی ذهن به آنها پرداخته میشوند عبارتند از: اعتقادات Belief، امیال Desire،قصد Intention ، هیجانات Emotion، محسوسات Feeling، احساسات sensation، هوا و هوس passion، اراده Will، شخصیت Personality [1]
در فلسفه ی ذهن، دو ایدئولوژی عمده مطرح است:
1- ایدئولوژی دوآلیسم Dualism
تدقیق این ایدئولوژی توسط دکارت در قرن 17 صورت گرفت، و مبتنی بر آن، بدن و ذهن یا نفس دو ماهیت مشخص و مجزا از هم هستند.
2- ایدئولوژی مونیسم Monism
گرچه قدمت این ایدئولوژی به عصر پارمنیدس بازگشته، لیکن اسپینوزا چهره ی شاخص آن محسوب میگردد. در این ایدئولوژی، بدن و ذهن هست شناسی و انتولوژی مجزایی از یکدیگر ندارند، و از اینرو مبنا قرار گرفتن هریک سبب پیدایش ایدئولوژی های متفاوتی گردیده است: فیزیکالیسم مبتنی بر اصالت بدن و سوبژکتیویسم مبتنی بر اصالت ذهن و مونیسم خنثی مبتنی بر اصالت مادهی خنثی (مجرد از بدن و ذهن).[2]
ایدئولوژی سوبژکتیویسم Subjectivism
ایدئولوژی سوبژکتیویسم در زمره ی ایدئولوژیهای ایده آلیستی طبقه بندی شده، و مبتنی بر اصالت ذهن تبیین میشود. این ایدئولوژی در سیستم هلث، در پی تحقق صحت ذهن است، زیرا ذهن کانون «Spirit» و نفس «Soul» محسوب میشود. ذهن مداری ملاک تطبیق سایر گزاره های جهان خارج از ذهن یعنی ابژه ها با سوژه ها در ذهن است.
دکترین اینتلیجنس Intelligence
در نهایت، فلسفه ی ذهن، در غرب به دکترین اینتلیجنس Intelligence منتج میشود. این دکترین، ظرفیت های انسان را در زمینه های تفکر انتزاعی، فهم، آموزش پذیری، ارتباطات، و توان پردازش و حل مسأله، تبیین کرده و در پی بسط این ظرفیت هاست. اینتلیجنس، هوشمندی است و فلسفه ی ذهن در سوبژکتیویسم در جست وجوی هوشمندی و بهره ی هوشی بشر است.
اسلام
حکمت ذهن
«ذهن» گرچه لغت قرآنی نیست، لیکن در زبان عربی در معنای «نیروى خرد و فهم، نگهدارى مطالب درونى، نیرو، هوش»[3] کاربرد دارد.
تبیین و تدقیق ذهن، در دو مفهوم، به صورت ویژه مد نظر است: «خیال» و «ظن». «خیال» و «وهم» عنصر اصلی هنر و شعر محسوب میشود، و «ظن» که معادل «گمان» و «دکسا» است، به «باور به مثابه ی غبار» اطلاق میشود.[4]
در حکمت ذهن، بسط تعداد واژه های مورد فهم انسان، و تعریف و تدقیق و سپس به کارگیری درست و به جای این واژه ها یک کارکرد اساسی محسوب میشود، زیرا از یکسو انحراف ذهن را مانع شده و از سوی دیگر سبب تجلی ظرفیت بالقوه تفکر، میگردد و در گام بعد تحقق ظرفیت ذهن انسان، در گرو بسط و تصحیح گزاره های تصدیقی اوست، که این مهم، در مکتب ایقان رقم میخورد.
مکتب ایقان
در فرآیند ذهن، حصول به «ایقان» مطمع نظر بوده، و در فرآیند ذهن، «ایقان» رقم میخورد. مکتب ایقان، در پی زدودن «شک»ها و برتافتن «یقین» است.
قاعدهی تفکر
«ذهن» برای نیل به «ایقان»، ناگزیر از پرداختن به «تفکر» است. لذا تفکر کنشی است که در ذهن، به قصد رسیدن به یقین صورت می پذیرد.
امنیت
اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزه ی سلامت در انسان شناسی به فلسفه ی ذهن، سوبژکتیویسم، و ظرفیت اینتلیجنس انسان پرداخته می شود، در حالیکه تحقق ایقان، مبتنی بر حکمت ذهن و از طریق فرآیند تفکر مغفول مانده است.
1. Borchert, Donald M. (Editor in Chief), Encyclopedia of Philosophy, 2nd Ed, USA, Thomson Gale, 2006, Vol. 7, Page 327
3. مهیار، رضا (مترجم)؛ فرهنگ ابجدی عربی - فارسی؛ ترجمه ی المنجد الابجدی، چاپ اول، تهران، نشر اسلامی،1370، صفحه 411.
4. وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (القرآن الکریم، سوره ی یونس، آیه ی36)
و بیشتر آنها، جز از گمان(و پندارهاى بىاساس)، پیروى نمىکنند؛ (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بىنیاز نمىسازد(و به حق نمى رساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام مىدهند، آگاه است! (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه ی قرآن کریم)
هــوالحکیـم
انسان شناسی
کیستی انسان، ورای چیستی اوست. چیستی بشر، ابعاد مادی جسم او را در بر میگیرد که در نهایت به مناسبات سلولی، مولکولی و ژنتیکی منتج میشود.
اما کیستی انسان، مربوط به ابعاد معنوی اوست؛ ابعادی که از فطرت او میآغازد. فطرت در حکم سیستمعامل وجود انسان است،[1] مانند آنچه دانش بیولوژی، در پروندهی DNA بشر جستوجو میکند.
هـوالحکیـم
هـوالحکیـم
مدرنیسم
فلسفه ی دین Philosophy of Religion
فلسفه ی دین در غرب دو بخش عمده دارد: تئولوژی فلسفی و فلسفه ی دین به طور اخص.
مباحث مطرح شده در فلسفه ی دین عبارتند از: خداشناسی، نسبت شناسی انسان با خدا، الحاد و ایمان، خیر و شر، زندگی بعد از مرگ و قیامت، بهشت و دوزخ، فرشتگان و شیاطین.
گرچه مبتنی بر درخت فلسفه، تمامی فلسفه های مضاف به مثابه ی شاخه های درخت از تنه ای انشعاب یافته اند که »فوزیس» و طبیعت نام گرفته است، لیکن فلسفه ی دین پس از ظهور فلسفه ی آنالتیکال، تجربی گرایی و حسگرایی کاملا بعدی خردگرا و طبیعی یافته است. از این رو فلسفهی دین و الاهیات در غرب، بعد فیزیکی و طبیعی کاملاً بارزی دارد، و حتی مسائل ترانسفیزیکی و ماوراء طبیعی نیز به بعد متافیزیکی و مابعدطبیعه فروکاست میشوند.
خلاصه آنکه تئولوژی و فلسفه ی دین به
چیستی و چرایی خدا و دین در حد فیزیک ویا حداکثر متافیزیک می پردازند
.
ایدئولوژی شبانرمگی Shepherd
واژگان Shepherd، herdsman و Pastor در زبان انگلیسی هم معادل «چوپان» و «شبان» در فارسی هستند[1] و هم به معنای »پیشوای مذهبی» و «کشیش» به کار می روند.[2]
«شِفرد» نه تنها
به پیشوایان مذهبی اطلاق میشود، بلکه از منظر غرب، خداو پیامبران نیز به مثابه ی
چوپان و شبانی برای انسان ها هستند[3] که آنها را در رسیدن به خواسته هایشان
راهنمایی می کنند
.
دکترین سبک زندگی Lifestyle
ادراک مفهوم «حقیقت True» در فلسفه ی دین مبتنی بر آرای نیچه[4] و فوکو[5] به «حقیقت نسبی» دست می یازد. این حقیقت یا مبتنی بر «زبان» شکل گرفته است و یا مبتنی بر «سبک زندگی» صورت پذیرفته است.
فلذا شکل ها و شیوه های زندگی هریک دارای سامانی از حقیقت بوده و در پی تحقق اراده و خواست معطوف به «قدرت» به عنوان هدف خود هستند.
از این رو در سوپرپارادایم اومانیسم، «دین» هر انسان یعنی «سبک زندگی» وی.
اسلام
حکمت دین
حکمت دین، در سه حوزه اساسی با فلسفه ی دین در تقابل است:
حکمت دین در حوزه ی دنیا، «دینی شدن دنیا» را برمیتابد و نه «دنیایی شدن دین» را که همان «سکولاریزاسیون» است.
حکمت دین در حوزه ی عقبا، بهجای «ایمان فلسفی» که چیستی هر پدیده را در آرخه و الثئا می جوید، به «ایمان حکمی«میپردازد، که ایمان به خدا، کتاب، ملائک، انبیاء، آخرت، غیب و آیات الهی را مبتنی بر نشأت، فطرت و آیه تبیین میکند.
حکمت دین در حوزه ی زندگی، در مقابل
فلسفه، خدا را حی میداند و از این رو زندگی را عقیده ی الهی و جهاد در راه آن
عقیده میداند
.
مکتب اسلام
حکمت دین، مجموعه باورهایی را تبیین می کند که زمینه ی «اسلام» را ایجاد کرده، و انسان مبتنی بر فطرت خود «تسلیم» پروردگارش میشود و سپس در مرحله ی بعد «ایمان» به قلب او وارد میگردد.
در این مکتب، دین در نزد خدا اسلام است،[6] و هرکس جز آن، دین دیگری اختیار کند در آخرت، زیانکار خواهد بود.[7]
قاعده ی دین حنیف - دین قیم
حکمت دین در نهایت به قاعده ی «دین حنیف» منتج میشود، که انسان مبتنی بر فطرت خود به سوی آن رو میگرداند، و این دینی «قیم» و «استوار» است، زیرا که در خلقت خداوند دگرگونی نیست. [8] دین حنیف، دینی یکتا و خالص است، که هرکس طبق آن زندگی کند، تسلیم خداوند شده، و به دوستی با او شتافته است.[9]
فلذا در اسلام برخلاف مدرنیته، «سبک زندگی»
یعنی «دین»
.
امنیت
روش شناسی سلامت در اسلام با حکمت دین، و در مدرنیسم با سبک زندگی آغاز میشود. اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزهی سلامت، فلسفهی دین، ایدئولوژی شبانرمگی و دکترین سبک زندگی در حال شکل گیری هستند، در حالی که با حکمت دین، مکتب اسلام و قاعده ی دین حنیف دارای تعارض جدی هستند.
هـوالحکیـم
مدرنیسم
فلسفهی اروس Philosophy of Eros
فلسفه ی اروس Eros تبیین اراده ی معطوف به لذت جنسی است. از این اراده در نهاد انسان به شهوت یاد میشود.
اروس Eros ، دیگرخواهی برخاسته از شهوت است. اروس، جزیی از هوی است و لذا تابعی از «اراده ی معطوف به هوی» در بشر، محسوب میشود.
ایدئولوژی ارگاسمیسیسم Orgasmicism
آنگاه که اراده، در «دگرخواهی معطوف به شهوت» است، ایدئولوژی ارگاسمیسیسم Orgasmicism موضوعیت مییابد: تلاش بر بهره مندی هرچه بیشتر شهوانی در مناسبات جنسی! از این بهره مندی حداکثری، به ارگاسمیسیسم یاد میشود، یعنی بهره مندی در رسیدن به دفعات بیشتر ارگاسم در یک دوره ی شبانه روز.
دکترین پُرن P-o-r-n
اشتهای جنسی در اراده ی معطوف به شهوت، ازطریق پُرن P-o-r-n بازتولید میشود. کارکرد پُرن سوای از ایجاد اشتهای جنسی، اساساً ذائقه سازی جنسی و تحریک شخص و تهییج و برانگیختن شهوت اوست. پُرن این کارکرد را از طریق قبیحه نگاری، قبیحه نویسی، قبیحه گویی، قبیحه نوازی و قبیحه نمایی محقق میکند.
اسلام
حکمت تقوا
تقوا، خویشتن پایی است: مراقبت، نگهداری و مواظبت از خود! هرگاه کسی خود را از چشم دیگران دید و مواظبت نمود که آنچه را دیگران نمی پسندند انجام ندهد، او متقی است. حال اگر کسی خود را از چشم خدا نگریست و آنچه را که خدا می پسندد انجام داد و آنچه را خدا نمی پسندد ترک نمود، او تقوای خدا ورزیده است. تقوا را که خویشتن پایی خوانده اند ریاضت نفس نیست، رضایت نفس است، به رضایت محبوب، ویا شوق نفس است به ولایت فطرت.
مکتب میت شهوت
تقوای الهی یا خویشتن پایی از چشم خدا، به استغنای نفس و در نهایت به مرگ شهوت[i] می انجامد. میت شهوت، ترک لذت دنیا نیست، و در حقیقت ترک اراده ی معطوف به شهوت در نهاد انسان است. در این مکتب، ظرفیت انسان در ترک ارادهی معطوف به شهوت مطرح است، نه تعداد دفعات ارگاسم در یک دوره ی شبانه روز.
غلیان و جوشش شهوت، همان خروج از چهارچوب فطرت است. آتشفشان شهوت، طغیان بر فطرت، و میت شهوت، آتشنشانی آن در تسلیم به فطرت است.
قاعدهی سکون
انسان در چرخه ی مناسبات طبیعی، نیازمند تخلیه ی جنسی خویش است. نفس انسان نیز به قاموس فطری آن، نیازمند اطفاء شهوت و هیجان حاصل از آن است. این دو نیاز طبیعی و فطری، در «مناسبات مشروع متعادل جنسی» زوجین، برآورده شده و در نتیجه، به سکون روحی و نفسی و جسمی می انجامد. این فرآیند، ریشه در قاعده ی سکنیت دارد و برخلاف دکترین پُرن که به ذائقه سازی و تحریک اشتهای جنسی دامن میزند، به سکون و فروکاهش اشتها و هیجان «جنسی و شهوانی» میپردازد.
. تَراهُ قَریباً أَمَلُهُ، قَلِیلًا زَلَلُهُ، خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أُکُلُهُ، سَهْلًا أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ، الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُ مِنْهُ مَأْمُونٌ (سید رضی (گردآورنده)، نهج البلاغه، چاپ اول، قم، نشر هجرت، 1414 ه.ق.، ص 335.)
امام علی (ع) در پاسخ به همام - در توصیف متقیان – فرمودند: او را بینى که آرزویش اندک است و لغزشهایش کم. دلش آرمیده است و جانش خرسند و ناخواهان، خوراکش اندک است و کارش آسان، دینش استوار- و مصون از دستبرد شیطان-. شهوتش مرده، خشمش فروخورده، نیکى از او بیوسان،- و همگان- از گزندش در امان. (دشتی، محمد؛ ترجمه ی نهج البلاغه، چاپ اول، قم، نشر مشهور، 1379، ص 227)
هـــوالحکیـم
ترمینولوژی مفاهیم مرتبط
آینده نگری
روشی تحلیلی است که هدف از آن پرهیز از زیانهای یک پیشبینی تک خطی و مقداری است، این کار با بهرهگیری از چارچوب کیفی مشتمل بر امکانات مختلف برای آینده انجام میگیرد.[1]
استراتژی Strategy
ریشه استراتژی به واژهی یونانی استراتژوس Strategos برمیگردد.[2] استراتژوس که در جمع به صورت Strategi یا Strategoi در میآید، در واقع لقب رهبران ارتش باستان (و به خصوص رهبران ارتش باستان آتنی) بود که به دلیل فرماندهی و فن دستور دادن به نیروهای ارتش و تعلیمات اصول خاص نظامی و تدبیر جنگی، به ایشان اطلاق میشد.[3]
واژه استراتژوس مشتق شده از استراتوس Stratos یعنی ارتش است. پیدایش واژه استراتژوس همزمان با افزایش میزان اهمیت و پیچیدگی بیشتر تصمیمگیریهای نظامی بود. جنگیدن به نقطه عطفی رسیده بود؛ زیرا طرفین جنگ دیگر قادر نبودند که صرفاً به فداکاریها و از خودگذشتگیهای فردی جنگجویانشان برای دستیابی به پیروزی متکی باشند، بلکه مجبور بودند که فعالیتهای جنگی واحدهای بیشماری متشکل از سپاهیان خود را هماهنگ کنند. در ضمن با اهمیت روزافزون نیروهای دریایی در این دوران بر تعداد متغیرهایی که باید یک فرمانده نظامی در طرحریزی عملیات جنگی در نظر بگیرد، افزوده گردید. در نتیجه، چگونگی هماهنگی و آمیختگی یکانهای مختلف در نیروهای نظامی از طریق طرحریزی جامع از حیاتیترین مسائل تصمیمگیری برای فرماندهان موفق بشمار آورده شد. [4]
امروز این واژه برای طرحریزی جامع در حوزههای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی به کار میرود.
سطوح مختلف استراتژی:
الف- در نیروهای مسلح ایالات متحده
1- سطح فنی استراتژی Technical Strategy
2- سطح تاکتیکی استراتژی Tactical Strategy
3- سطح صحنهی عملیات استراتژی Theater Strategy
4- سطح استراتژی بزرگ Grand Strategy
ب- در جمهوری اسلامی ایران
1- سطح تکنیکی
2- سطح تاکتیکی
3- سطح عملیاتی
4- سطح استراتژیکی
5- سطح فوقاستراتژیکی (ابراستراتژی)[5]
استراتژی Strategy
استراتژی، هنر و علم به میدان آوردن منابع و نیروهاست. [6]
استراتژی بزرگ Grand Strategy
هنر و علم به کار بردن قدرت ملی، در تمام شرایط، به منظور دستیابی به مقاصد امنیت ملی، که به وسیله اعمال کنترل از نوع و درجه مطلوب بر دشمن با توسل به نیرو، تهدید به استفاده از نیرو، فشار غیرمستقیم، دیپلماسی، طفره و نیرنگ، و سایر وسایل قابل تصور انجام میگردد. [7]
استراتژی ملی National Strategy
هنر و علم به کار بردن قدرت ملی برای دستیابی به مقاصد ملی در تمام شرایط و در زمان آرامش و جنگ. [8]
اصل Principle
قانون مسلطی که بر رفتار و کردار ملی حکمفرماست؛ یک عقیده، یک دیدگاه، یا اعتقادی که بر شیوه زندگی یک ملت نفوذ هدایتکنندهای را دارد. [9]
بلند مدت Long Time
دورهای به اندازه کافی طولانی که هم اجازه افزایش ظرفیت را بدهد و هم چنین فرصت دگرگونیهای چشمگیر و مؤثر در تولید و مصرف را امکانپذیر سازد. [10]
تاکتیک Tactics
هنر و علم هدایت و ادارهی منابع و نیروها در صحنه و میدان عمل است. [11]
دکترین ملی National Doctrine
قواعد کشوری (ملی) حاکم بر رفتار، بدون قدرت قانونی. [12]
سطح فوقاستراتژیک Superstrategic Level
بالاترین سطح طرحریزی و اجرای جهانی، که حوزهی ابراستراتژی را دربرمیگیرد. (ردهی اداری رهبری انقلاب اسلامی).[13]
سطح استراتژیک Strategic Level
بالاترین سطح طرحریزی و اجرای ملی، که حوزهی کلان موضوعات را به صورت همهجانبه و جامع در بر میگیرد، مانند ردهی اداری قوای سهگانه (ردهی اداری رئیس جمهور).[14]
سطح صحنه Theater Level
سطح طرحریزی و اجرای واسط میان سطح فوقاستراتژیک و سطح استراتژیک.[15]
سطح عملیاتی Operational Level
سطح طرحریزی و اجرای واسط میان سطح استراتژیک و سطح تاکتیکی که حوزهی کلان موضوعات را به صورت موردی در بر میگیرد، مانند ردهی وزرا.[16]
سطح تاکتیکی Tactical Level
سطح طرحریزی و اجرای خرد، که حوزهی کلی یک موضوع را در بر میگیرد، مانند ردهی اداری منطقهای حوزه کلی یک استان.[17]
سطح تکنیکی Technical Level
سطح طرحریزی و اجرای فنی - فردی، که حوزهی جزء یک موضوع را در بر میگیرد، مانند ردهی یک راننده - یک اپراتور - یک تکنیسین - و ... .[18]
سیاستهای ملی National Policies
راهکارهای کلی یا بیانات هدایتکننده و توجیهی که برای تعقیب مقاصد ملی توسط یک دولت اتخاذ میشوند.[19]
طرحریزی Planning
فرآیند تبدیل سیاستPolicy به برنامه Program، طرحریزی نامیده میشود. طراح، سیاست را ساختاربندی، زمانبندی و هزینهبندی مینماید. در این صورت، «طرح» تهیه شده است. طرح مصوب را «برنامه» و برنامهی غیر مصوب را طرح مینامند.[20]
سطوح مختلف طرحریزی:
1. طرحریزی فوقاستراتژیکی Superstrategic Planning
2. طرحریزی استراتژیک Strategic Planning
3. طرحریزی عملیاتی Operational Planning
4. طرحریزی تاکتیکی Tactical Planning
5. طرحریزی تکنیکی Technical Planning
طرحهای استراتژیکی - طرحریزی استراتژیک Strategic Plans
فرآیند تبدیل سیاست استراتژیکی به برنامهی استراتژیکی است. [21]
طرحهای کوتاهمدت استراتژیکی، برای دو سال طرح میشوند. طرحهای میانمدت برای دورهای بین سه الی ده سال تدوین میگردند. طرحهای درازمدت برای دورهای بین یازده الی بیست سال و یا بیشتر طرح میشود.
کوتاهمدت Short Term
آیندهی خیلی نزدیک، که در طی آن انعطاف در بهرهبرداری به دلیل ظرفیت و روشهای فنی موجود، محدود است. [22]
1. صحراگرد،مجید؛ مطالعه طرح ریزی استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده انرژی، دانشگاه عباسپور، 1386، صفحه 6.
2. Merriam-Webster's collegiate dictionary, 11th Ed., Massachusetts, U.S.A, Merriam-Webster Incorporated, 2005. Word: Strategy .
3. باقری، م. فرهنگ لغات و اصطلاحات سیاسی، چاپ اول، تهران، انتشارات خرد، بی تا، ص17.
4. لطفیان، سعیده؛ استراتژی و روشهای برنامهریزی استراتژیک، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1384، صص 1-24.
5. سایت اینترنتی http://www.andishkadeh.ir .
6. سایت اینترنتی http://www.andishkadeh.ir .
7. کالینز، جان؛ استراتژی بزرگ، بایندر، کوروش (مترجم)، چاپ اول، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1383، ص 473.
8. استراتژی بزرگ، ص 473.
9. استراتژی بزرگ، ص 473.
10. صحراگرد،مجید؛ مطالعه ی طرح ریزی استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده انرژی، دانشگاه عباسپور، 1386، ص 25.
11. استراتژی بزرگ، ص 481.
12. مطالعه طرح ریزی استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 45.
13. سایت اینترنتی http://www.andishkadeh.ir .
14. استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 52.
15. سایت اینترنتی http://www.andishkadeh.ir .
16. استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 52.
17. استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 52.
18. استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 52.
19. استراتژی بزرگ، ص 496.
20. استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 58.
21. استراتژی بزرگ، ص 499.
22. طرح ریزی استراتژی ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران در افق 1414، ص 72
هـوالحکیـم
طرحریزی دکترینال و استراتژیک بر مبنای رویکرد انسانمدار، به دو شیوهی اساسی مبتنی بر آنتروپولوژی[1] غربی و انسانشناختی قرآنی صورت میپذیرد.
در این رویکرد تبیین «ملاحظات و ابعاد انسان» اساس و پایهی طرحریزی محسوب میشود.
1 . مکتب آنتروپولوژیکال مدرن (کلیک کنید)
2 . مکتب انسانشناختی قرآنی (کلیک کنید)