هــوالـحکیم
قلب سلیم (بخش 1/انسان شناسی )
در ادامه انسان شناسی را از 2 دیدگاه مورد بررسی قرار می دهیم: مدرنیسم / اسلام
مدرنیسم
فلسفه ی آنتروپوسPhilosophy of Anthropos
مبتنی بر درخت فلسفه، نگاه مدرنیسم غرب به انسان محصور به مفهوم آنتروپوس یا بشرشناسی طبیعی میشود.
در فلسفه ی آنتروپوس Anthropos ، بشر صرفاً جزیی از طبیعت است و بس.
این نگاه به بشر، به دو ایدئولوژی در غرب منتج شده است:
1- ایدئولوژی کریایشنیزمCreationism
این ایدئولوژی، مبتنی بر تلقی یهود و مسیحیت در کتاب مقدس است، که خلقت بشر نخستین یعنی آدم را توسط خدا در یک لحظه می داند. سپس حوا نیز به عنوان نخستین بشر زن خلق میشود.
2- ایدئولوژی داروینیسم Darwinism
چارلز داروین[1]، در تئوری دگردیسی در تاریخ طبیعی، روند پیدایش بشر را تدریجی دانسته و آن روند را در طی میلیونها سال، طبق انتخاب طبیعی[2] و بقای اصلح[3] معرفی میکند.
از برخورد این دو ایدئولوژی در غرب درطول یک قرن گذشته، ایدئولوژی کریایشنیزم به پنج مکتب تفکیک شده است،[4] اما تاکنون به نظر می رسد که ایدئولوژی داروینیسم پیروز صحنه ی برخورد بوده است.
فیزیولوژیPhysiology
درنهایت، فلسفه ی آنتروپوس، به دکترین فیزیولوژی Physiology منتج شد، که در آن به شناخت فیزیک جسم بشر پرداخته میشود. در واقع انسان به فیزیک خودش فروکاست Reduction شد.
اسلام
حکمت فطرت
جسم بشر مانند بخش سخت افزار کامپیوتر، و فطرت انسان مانند بخش نرم افزار یا سیستم عامل کامپیوتر است. وقتی سیستم عامل - فرضاً ویندوز - در کامپیوتر نصب میشود، این وسیله امکان کار و فعالیت می یابد. آنگاه که در جسم بشر که بُعد حیوانی اوست، فطرت نصب شد - در هنگام روحیابی جنین - امکان تبدیل شدن به انسان را یافته است. فطرت به عنوان «نظام عامل» انسانیت، همان «اسلام» در مقیاس نظام عامل یک انسان است. انسان مسلمان، تسلیم فطرت خویش است و کسی که تسلیم فطرت خویش گردید، او اسلام آورده است. از اینرو، فطرت، مساوی توحید شناخته می شود.
مکتب خلقت
در مقابل تلقی مدرنیسم، که بشر را بدون غایت و موجودی طبیعی می شناسد، قرآن، خلقت[5] انسان- و جن- را برای عبادت معرفی میکند. وقتی قاعده در غایت انسان عبادت است، پرسش مهم این خواهد بود که منشاء انسان کیست- نه چیست- ؟ انسان، کسی را عبادت میکند که منشاء اوست و از آن نشأت گرفته است. مکتب نشأت[6] و مکتب خلقت، البته در کنار مکتب طبیعت که بعد مادی انسان را در بردارد، مفهوم چهارمی را بر میتابند به نام فطرت.[7] خالق انسان پس از خلقت وی، از روح خود در او دمید[8] و در نتیجه فطرت او را رقم زد.
قاعدهی عبادت
نسبت انسان بالله، نسبتی فراتر از مخلوق و خالق است، مانند نسبت عابد و معبود. اما این نسبتها واقعیت محسوب می شوند و حقیقت نسبت، همان عبودیت و ربوبیت است.
امنیت
اکنون در جمهوری اسلامی ایران، در حوزه های تعلیم و تربیت، سلامت، علم و حکمت، رسانه، هنر، و ... در انسان شناسی رویه های مدرنیسم حاکم است، یعنی تلقی از انسان، همان آنتروپولوژی یا بشر شناسی، و تلقی از طبیعت، همان داروینیسم است.
تقابل آنتروپولوژی و داروینیسم با اسلام، مسأله ی پوشیده ای نیست. اما مقوله ی فیزیولوژی بشر، و ابعاد آن، تقابل و تضاد خاصی با رویکرد اسلام به شناخت کالبد و جسم انسان ندارد، منوط به این که فیزیولوژی، نه فروکاست انسان به فیزیک جسم او، بلکه تابعی از طبیعت وی، و تابعی از خلقت او انگاشته شود
1. Charles Robert Darwin (1809 - 1882)
2. Natural Selection
3. Survival of the fittest
4. Young Earth Creationism, Gap Creationism, Progressive Creationism, Intelligent Design, and Theistic Evolution
5. ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (قرآن الکریم، سوره ی ذاریات، آیه ی 56) من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه ی قرآن کریم)
6. وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُون (قرآن الکریم، سوره ی أنعام، آیه ی 98)
او کسى است که شما را از یک نفس نشأت داد! و شما دو گروه هستید: بعضى پایدار و بعضى ناپایدار؛ ما آیات خود را براى کسانى که مى فهمند، تشریح نمودیم! (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه ی قرآن کریم)
7. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها (قرآن الکریم، سوره ی روم، قسمتی از آیه ی 30.)
8. فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدین (قرآن الکریم، سوره ی حجر، آیه ی 29 و سوره ی ص، آیه ی 72.)
هنگامى که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، براى او به سجده افتید! (مکارم شیرازی، ناصر؛ ترجمه ی قرآن کریم)